هیأت فاطمیون منتظر (دزفول)

تصاویر یادگاری هیئت

یادواره شهداء دزفول شهرک شهیدحسین کلولی


با حضور آیةالله حیدری (عضو مجلس خبرگان رهبری) و مداح و راوی دفاع مقدس و مدافع حرم و برادران سپاه و بسیج

                                                                                                                                     95/7/4

فاطمیون منتظر دزفول


آیت الله حیدری (عضو مجلس خبرگان)

۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۵:۰۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افشین عبدالهی

خصیصه ی خاص سیدالشهداء علیه السلام

فروغ شهادت آیةالله سعادت پرور (ره)، ص: ۵

 تصاویر علما

مقدمه‏

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبین وَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلى‏ أَعْدائِهِم أَجْمَعینَ‏

 

درباره‏ى حضرت سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- و وقایع عاشوراى حسینى، کتاب‏ها، رساله‏ها مقتل‏هاى فراوانى نوشته شده است که هر یک، از زاویه‏اى خاصّ به غوّاصى در دریاى ژرف معارف امامت، ولایت و نهضت عظیم حسینى پرداخته‏اند. البته بیشتر آن‏ها، به روشنگرى ریشه‏هاى تاریخى و علّت‏هاى اجتماعى نهضت حسینى، و ذکر وقایع آن دوران اختصاص دارد و کمتر به اسرار معنوى مقتل سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- و رموز عرفانى این حرکت عظیم و تاریخ ساز عالم بشرى، توجّه شده است.

غرض ما از تدوین این رساله، بررسى پاره‏اى از اسرار مقتل سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام-، به ویژه دقت در کلمات آن حضرت در طول حرکت از مکه تا کربلا و پاره‏اى از زیارت‏هاى وارده درباره‏ى ایشان است. امید است مطالب کوتاه و ناقص ما، انگیزه‏اى براى اهل دقّت و نظر، در تحقیق بیشتر درباره‏ى حقایق معنوى زندگى پیامبران و اولیاى الهى، به ویژه حضرت سیّدالشهدا- علیه‏السّلام- و نهضت عظیم‏

فروغ شهادت، ص: ۶

عاشوراى حسینى باشد تا این بُعد تابناک، نورانى و تاریخ ساز کربلا نیز، روشنگر راه شیعیان و دوست‏داران اهل‏بیت- علیهم‏السّلام- گردد.

این کتاب، مشتمل بر سى و یک فصل است. فصل اوّل درباره‏ى مقام شهید و شهادت از دیدگاه قرآن و سنّت، فصل دوم درباره‏ى مقام و منزلت نورى پیامبران و اولیا- علیهم‏السّلام- و فصل‏هاى بعدى درباره‏ى معارف و دقایقى است که از قبل از خلقت آن حضرت تا پس از شهادتش به وقوع پیوسته است.

نام این رساله را «فروع شهادت» یا «اسرار مقتل سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام-» نهادیم؛ امید است مورد قبول آن حضرت قرار گیرد، ان شاء اللَّه تعالى.

توجّه به نکاتى ضرورى است که عبارتند از:

  1. چنان که اشاره شد، مقصود از تدوین این رساله، بیان سرگذشت تاریخى و مقتل آن بزرگوار نیست؛ لذا در بیشتر موارد، به اشاره گذشته‏ایم. خوانندگان محترم براى آگاهى بیشتر، به کتاب‏هاى تاریخى و مقتل‏ها مراجعه فرمایند.
  2. با آن که روایات و وقایع تاریخى مورد استناد این کتاب از منابع معتبر برگزیده شده؛ ولى هنگام استناد به معصوم، کاملًا احتیاط نموده و مستقیم و به طور قطع از خود معصوم روایت نکرده‏ایم. با این حال، اگر در جایى خلاف این طریقه دیده شود، به خاطر روشن بودن مطلب بوده است. هم چنین هنگام معناى کلمات و بیانات، چون کلام، کلام معصوم است، معانى را با احتمال ذکر نموده‏ایم.
  3. در این کتاب، درصدد ذکر فضایل سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- از اوّل خلقت نورى و بلکه پیش از آن تا این عالم و عالم آخرت نبوده‏ایم (اگر چه اشاره‏اى به آن مى‏شود)؛ بلکه تنها به معارف مقتل آن بزرگوار و ملحقات آن مى‏پردازیم.
  4. آن چه در این رساله از کلمات معصومان- علیهم‏السّلام- ذکر مى‏شود، برگزیده‏ى سخنان ایشان است؛ اگر چه همه‏ى کلماتشان نخبه است. هم چنین در توضیح سخنان برگزیده، اختصار را رعایت نموده‏ایم؛ لذا خوب است خواننده‏ى محترم با

فروغ شهادت، ص: ۷

توجّه بیشترى به جملات احادیث نگریسته و از بیان‏هاى مختصر ما در جاى جاى این کتاب، براى فهم روایات دیگرى که توضیح داده نشده کمک گیرد. بدین منظور در بیشتر موارد، به مطالب گذشته و یا آینده ارجاع داده‏ایم.

  1. براى سهولت در رجوع به منابع این کتاب، به خصوصیّات کتاب مورد نظر که در «فهرست منابع» آخر کتاب بدان اشاره شده، دقیق توجّه شود.
  2. ریشه‏ى بیانات و توضیحات این کتاب، حاصل بهره‏هایى است که نگارنده در طول سى سال معاشرت و مصاحبت نزدیک از سخنان استاد بزرگوار، مرحوم علّامه سیّد محمّدحسین طباطبایى- رضوان اللَّه تعالى علیه-، نویسنده‏ى تفسیر شریف المیزان به دست آورده است؛ لذا خواننده‏ى محترم در این سخنان تأمّل نماید تا بسیارى از مشکلات فهم کتاب و سنّت- که حتّى در این کتاب بدان اشاره نشده- حلّ شود.
  3. در پایان، از همه‏ى دوستانى که در تنظیم، ترجمه، تطبیق مدارک، چاپ و دیگر امور مربوط به این مجموعه، کمک کرده‏اند، تشکّر مى‏کنم.

«شکر اللَّه مساعیهم بحق محمّد و اهل بیته الطاهرین- علیهم‏السّلام-.»

قم- حوزه علمیه‏

على سعادت پرور

فروغ شهادت، ص: ۹

 

فصل اوّل:

 

مقام شهید و فضیلت شهادت‏

 

عظمت مقام شهید و شهادت در راه خدا از نظر کتاب و سنّت، روشن‏تر از آن است که نیازى به توضیح داشته باشد، ولى به لحاظ اهمیّت مسأله، و نیز نتایجى که در فصل‏هاى آینده بر آن مترتّب است، مختصرى درباره‏ى آن سخن مى‏گوییم.

شهادت از دیدگاه قرآن‏

خداوند در قرآن شریف مى‏فرماید:

  1. وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»[۱]

و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید، قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همه‏ى‏] آن چه [آنان‏] جمع مى‏کنند بهتر است.

  1. وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ‏[۲]

و اگر [در راه جهاد] بمیرید یا کشته شوید، قطعاً به سوى خدا گردآورده خواهید شد.

______________________________
(۱). سوره‏ى آل عمران، آیه‏ى ۱۵۷٫

(۲). سوره‏ى آل عمران، آیه‏ى ۱۵۸٫

فروغ شهادت، ص: ۱۰

  1. وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ‏[۳]

هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده مپندار، بلکه زنده‏اند که نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند. به آن چه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادى مى‏کنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى‏شوند. بر نعمت و فضل خدا و این که خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‏گرداند، شادى مى‏کنند.

  1. وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ* سَیَهْدِیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ* وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ‏[۴]

و کسانى که در راه خدا کشته شده‏اند، هرگز کارهایشان را ضایع نمى‏کند. به زودى آنان را راه مى‏نماید و حالشان را نیکو مى‏گرداند. و در بهشتى که براى آنان وصف کرده، آنان را درمى‏آورد.

  1. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‏[۵]

در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى‏] این که بهشت براى آنان باشد، خریده است؛ همان کسانى که در راه خدا مى‏جنگند و مى‏کُشند و کشته مى‏شوند. [این‏] به عنوان وعده‏ى حقّى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده‏ى‏

______________________________
(۱). سوره‏ى آل عمران، آیات ۱۷۱-/ ۱۶۹٫

(۲). سوره‏ى محمد، آیات ۶- ۴٫

(۳). سوره‏ى توبه، آیه‏ى ۱۱۱٫

فروغ شهادت، ص: ۱۱

اوست. و چه کسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معامله‏اى که با او کرده‏اید شادمان باشید، و این همان کامیابى بزرگ است.

  1. وَ مَنْ یُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً[۶]

و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود، به زودى پاداشى بزرگ به او خواهیم داد.

هر یک از این آیه‏ها، گوشه‏اى از عظمت مقام شهادت فى سبیل اللَّه را تبیین مى‏نماید، مقامى که به تنهایى، حاصل یک عمر مجاهده‏ى انسان وارسته‏اى است که خداوند یک‏جا به شهید عنایت مى‏فرماید.

آیه‏ى اوّل، به مقام مغفرت و رحمت الهى نسبت به شهید، آیه‏ى دوم به حشر الى اللَّهِ او و آیه‏ى سوم، به حیات معنوى او نزد پروردگار و بهره‏مندى از رزق خاصّ الهى، فرحناک بودن به عطایاى الهى و دورى از خوف و حزن و بشارت به آن اشاره دارد و نیز در پایان، مژده‏ى فضل و نعمت الهى به دیگران است.

آیه‏ى چهارم به گُم نشدن اعمال آن‏ها و هدایت و اصلاح حال یا شأن ایشان و سرانجام ورود آنان به بهشتِ موعود اشاره دارد.

در آیه‏ى پنجم، خداوند با وعده‏ى قطعى، خود را خریدار جان‏هاى شریف آنان معرفى مى‏نماید و آن‏ها را به این معامله‏ى پرسود، بشارت مى‏دهد و آن را «فوز عظیم» مى‏داند.

در آیه‏ى ششم، اجر عظیم اخروى را براى شهیدان ذکر مى‏فرماید.

به طور کلى، از مجموع این آیات مى‏توان استفاده کرد: نعمت‏هایى که به شهید عطا مى‏شود، نباید هم چون نعمت‏هایى باشد که به اشخاص عادى داده مى‏شود؛ بلکه مراد، نعمت‏ها و کمالاتى است که تنها نصیب برگزیدگان و خواصّ از بندگان الهى مى‏شود.

______________________________
(۱). سوره‏ى نساء، آیه‏ى ۷۴٫

فروغ شهادت، ص: ۱۲

مقام شهید، از دیدگاه احادیث‏

روایات نیز با تفصیل بیشترى، مقام شهید را روشن نموده که به بعضى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- به نقل از رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- مى‏فرماید:

«أَشْرَفُ الْمَوْتِ قَتْلُ الشَّهادَةِ.»[۷]

با شرافت‏ترین مرگ‏ها، کشته شدن به نحو شهادت است.

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- از پدران بزرگوارش- علیهم‏السّلام- نقل مى‏کند که پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمود:

«فَوْقَ کُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتّى‏ یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِى سَبیلِ اللَّهِ، فَاذا قُتِلَ فِى سَبیلِ اللَّهِ- عزّوجلّ- فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ …»[۸]

بالاتر از هر نیکى، نیکىِ برترى است تا این که شخص در راه خدا کشته شود. پس هنگامى که در راه خداوند- عزّوجلّ- کشته شد، نیکوکارى‏اى بالاتر از آن نیست …

  1. از امام رضا- علیه‏السّلام- از پدران بزرگوارش- علیهم‏السّلام- از رسول اللَّه- صلّى‏اللَّه‏علیه وآله‏وسلّم- نقل شده که فرمود:

«… أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ: شَهیدٌ وَ عَبْدٌ مَمْلُوکٌ …»[۹]

… اوّلین کسى که وارد بهشت مى‏شود، شهید است و بنده‏ى مملوکى که …

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- از پدران بزرگوارش- علیهم‏السّلام- از رسول اللَّه- صلّى‏اللَّه‏علیه وآله‏وسلّم- نقل کرده که آن حضرت فرمود:

«ثَلاثَةٌ یَشْفَعُونَ إِلَى اللَّهِ یَوْمَ القِیامَةِ فَیُشَفِّعُهُمْ: الْأنْبِیاءُ ثُمَّ الْعُلَماءُ ثُمَّ الشُّهَداءُ.»[۱۰]

سه گروه هستند که در روز قیامت شفاعت مى‏کنند و خدا هم شفاعت آنان را مى‏پذیرد: پیامبران، سپس عالمان و سپس شهیدان.

______________________________
(۱). بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۸، روایت ۴٫

(۲). بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۰، روایت ۱۴٫

(۳). بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۱، روایت ۲۱٫

(۴). بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۲، روایت ۲۴٫

فروغ شهادت، ص: ۱۳

  1. از امام صادق- علیه‏السّلام- نقل شده است که از پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- پرسیدند:

«ما بالُ الشَّهیدِ لا یُفْتَنُ فِى قَبْرِهِ؟»

چرا شهید در قبرش، مورد امتحان و ابتلا قرار نمى‏گیرد؟

فرمود:

«کَفى‏ بِالْبارِقَةِ فَوْقَ رَأسِهِ فِتْنَةً.»[۱۱]

شمشیرِ بالاى سرش [در هنگام شهادت‏]، براى امتحان و ابتلاى او کافى است.

  1. امام باقر- علیه‏السّلام- فرمود: علىّ بن الحسین- علیهماالسّلام- مکرّر مى‏فرمود که رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمود:

«ما مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ- عزّوجلّ- مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِى سَبیلِ اللَّهِ.»[۱۲]

هیچ قطره‏اى براى خداوند- عزّوجلّ-، محبوب‏تر از قطره‏ى خونى که در راه خدا [ریخته شود] نیست.

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- فرمود:

«مَنْ قُتِلَ فِى سَبیلِ اللَّهِ لَمْ یُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَیْئاً مِنْ سَیِّئاتِهِ.»[۱۳]

هر کس در راه خدا کشته شود، خداوند هیچ کدام از بدى‏هایش را به او نمى‏نمایاند.

  1. از امام زین العابدین- علیه‏السّلام-، از پدران بزرگوارش- علیهم‏السّلام- نقل از رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- است که فرمود:

«لِلشَّهیدِ سَبْعُ خِصالٍ مِنَ اللَّه. [إِلَى انْ قالَ عَلَیْهِ السَّلامُ‏] وَ السّابِعَةُ انْ یَنْظُرَ فِى وَجْهِ اللَّهِ وَ إِنَّها لَراحَةٌ لِکُلِّ نَبِىٍّ وَ شَهیدٍ.»[۱۴]

خداوند، هفت خصلت به شهید عطا فرموده: [تا این که فرمود] و هفتم آن که:

______________________________
(۱). وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۶، روایت ۶٫

(۲). وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۸، روایت ۱۱٫

(۳). وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۹، روایت ۲۰٫

(۴). همان.

فروغ شهادت، ص: ۱۴

شهید به وجه خدا مى‏نگرد و همانا آن، براى هر نبىّ و شهیدى، راحتى [از هر گونه ابتلایى‏] است.

در خطبه‏هاى امامان- علیهم‏السّلام- نیز از عظمت مقام شهید، سخن به میان آمده است که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:

  1. امیرمؤمنان- علیه‏السّلام- مى‏فرماید:

«أَللَّهُمَّ … إِنْ أَظْهَرْتَنا عَلى‏ عَدُوِّنا فَجَنِّبْنَا الْبَغْىَ وَ سَدِّدْنا لِلْحَقِّ وَ إِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَیْنا فَارْزُقْنَا الشَّهادَةَ وَ اعْصِمْنا مِنَ الْفِتْنَةِ»[۱۵]

بارالها، … اگر ما را بر دشمن چیره گردانیدى، ما را از ظلم کردن نگهدار و بر حقّ و صواب موفّق فرما و اگر آنان را بر ما غالب گردانیدى، شهادت را روزى ما کن و ما را از ایجاد فتنه، مصون دار.

  1. نیز در جاى دیگرى مى‏فرماید:

«نَسْأَلُ اللَّهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ مُعایَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الْأَنْبِیاءِ.»[۱۶]

از خداوند منازل شهیدان و زندگانى با سعادتمندان و دوستى و مصاحبت با پیامبران را مى‏خواهیم.

در دعاها نیز از شهید و شهادت تجلیل شده و سخن از تمنّاى شهادت در راه خدا، بسیار است:

  1. در حدیثى آمده است که:

«رَأى‏ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَجُلًا یَدْعُو وَ یَقُولُ: أَللَّهُمَّ إِنّى اسْأَلُکَ خَیْرَ ما تُسْأَلُ فَأَعْطِنى أَفْضَلَ ما تُعْطى. فَقالَ- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم-: إِنْ اسْتُجیبَ لَکَ اهْریقَ دَمُکَ فِى سَبیلِ اللَّهِ.»[۱۷]

پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- مردى را دیدند که دعا مى‏کند و مى‏گوید:

______________________________
(۱). نهج البلاغه، خطبه‏ى ۱۷۱٫

(۲). نهج البلاغه، خطبه‏ى ۲۳٫

(۳). مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص ۱۳، روایت ۲۱٫

فروغ شهادت، ص: ۱۵

خداوندا، از تو مسألت دارم بهترین چیزى را که درخواست مى‏شوى، پس با فضیلت‏ترین عطایاى خود را نصیب من گردان. حضرت- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمود: اگر دعایت مستجاب شود، خونت در راه خدا ریخته مى‏شود.

  1. در دعایى که پس از دو رکعت از نمازهاى شب‏هاى ماه رمضان خوانده مى‏شود، آمده است که:

«وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفاتِى قَتْلًا فِى سَبِیلِکَ مَعَ أَوْلِیائِکَ تَحْتَ رایَةِ نَبِیِّکَ …»[۱۸]

و از تو مسألت دارم که مرگم را شهادت در راه خود، به همراه اولیایت، زیر پرچم پیامبرت [که به دست مهدى- علیه‏السّلام- به اهتزار در مى‏آید] قرار دهى.

بلندى مقام شهید در زیارات‏

در زیارات شهیدان کربلا نیز تعبیراتى است که از مقام و منزلت معنوى شهید حکایت مى‏کند. برخى از آن‏ها عبارت است از:

  1. خطاب «سلام» نسبت به شهیدان؛ چنان که در فصل آخر کتاب نیز بیان خواهیم کرد، یکى از معانى سلام- که در زیارت‏هاى ائمه‏ى معصوم- علیهم‏السّلام- وارد است- امنیت مطلق ایشان از ابتلائات عالم بشریت است که با توجه به فطرت توحید، منافات داشته باشد. زائر با این خطاب، ایشان را به همان امنیتى که خداوند در قرآن شریف نسبت به پیامبران گذشته ذکر فرموده، مى‏خواند؛ و حتى در یکى از زیارت‏هاى سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- آمده است:

«أَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَوْمَ وُلِدْتَ وَ یَوْمَ تَمُوتُ وَ یَوْمَ تُبْعَثُ حَیّاً.»[۱۹]

سلام بر تو، روزى که متولد شدى، و روزى که جان مى‏سپارى، و روزى که زنده مبعوث مى‏شوى.

______________________________
(۱). اقبال الاعمال، ص ۳۹٫

(۲). کامل الزیارات، ص ۲۲۰٫

فروغ شهادت، ص: ۱۶

و این، همان سلامى است که خداوند نسبت به حضرت یحیى و عیسى- علیهماالسّلام-[۲۰] به طور صریح و نسبت به دیگر پیامبران به اشاره در قرآن شریف ذکر مى‏نماید.

امنیت مطلق، همان مقام عصمت و استقرار بر فطرت توحیدى و نبودن حجاب میان انسان و فطرت، و خلاصه دوام توجه به حقّ است.

این مقام (استقرار بر فطرت توحیدى از ابتداى خلقت تا پایان آن) هر چند خاصّ اولیاى الهى و معصومان- علیهم‏السّلام- است؛ ولى مردم عادى (که به سبب گناهان و توجه به عالم طبیعت از فطرت محجوب گشته‏اند) نیز قابلیّت آن را دارند که با مجاهده و یا از طریق شهادت، به این فوز عظیم نایل شوند؛ چنان که امام زمان- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّریف- در زیارت «ناحیه‏ى مقدّسه»- که نسبت به شهیدان کربلا صادر شده- نسبت به فرد فرد شهیدان کربلا سلام‏هاى خاص دارند و در پایان، سلامى عمومى که ظاهراً اشاره به مقام اتّصال همیشگى آنان به حقّ است، آن جا که مى‏فرماید:

«بَوّأَکُمُ اللَّهُ مُبَوَّأَ الْأَبْرارِ، أَشْهَدُ لَقَدْ کَشَفَ اللَّهُ لَکُمُ الْغِطاءَ وَ مَهَّدَ لَکُمُ الْوِطاءَ وَ أَجْزَلَ لَکُمُ الْعَطاءَ وَ کُنْتُمْ عَنِ الْحَقِّ غَیْرَ بِطاءٍ وَ أَنْتُمْ لَنا فُرَطاءُ وَ نَحْنُ لَکُمْ خُلَطاءُ فِى دارِ الْبَقاءِ وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.»[۲۱]

خداوند شما را در جایگاه نیکان جاى دهد. گواهى مى‏دهم که خداوند پرده را براى شما کنار زد و جایگاه آسوده براى شما مهیا نمود و عطاى فراوان به شما بخشید و شما در دفاع از حقّ سستى نورزیدید. شما پیشتاز ما هستید و ما نیز در سراى پاینده، همدم شما خواهیم بود و سلام، رحمت و برکات خدا بر شما.

  1. در زیارت وارث و روز عرفه، نسبت به شهیدان کربلا، تعبیرهاى بلندى‏

______________________________
(۱). سوره‏ى مریم، آیات ۱۵ و ۳۳٫

(۲). اقبال الاعمال، ص ۵۷۷؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷۳٫

فروغ شهادت، ص: ۱۷

وجود دارد، آن جا که مى‏فرماید:

«أَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَوْلِیاءَ اللَّهِ وَ أَحِبّاءَهُ، أَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَصْفِیاءَ اللَّهِ وَ أَوِدّاءَهُ …»[۲۲]

سلام بر شما اى اولیا و دوستان خدا، سلام بر شما اى برگزیدگان و مهرورزان به خدا …

  1. در زیارت سومِ کامل الزیارات نیز نسبت به ایشان چنین آمده است:

«أَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الرَّبّانِیُّونَ … أَبْشِرُوا بِمَوْعِدِ اللَّهِ الَّذِى لا خُلْفَ لَهُ، إِنَّهُ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ … أَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى صَدَقَکُمْ وَعْدَهُ وَ أَراکُمْ ما تُحِبُّونَ.»[۲۳]

سلام بر شما اى عارفان به خدا … بشارت باد بر شما به وعده‏ى الهى که تخلّفى در آن نیست که او به هیچ وجه در وعده‏ى خود، خلافى نمى‏کند. [تا این که مى‏فرماید] سپاس براى خداوندى که بر وعده‏ى خود به شما وفا کرد و آن چه را که دوست مى‏داشتید، به شما نمایاند.

  1. در زیارت هجدهم کامل الزیارات مى‏خوانیم:

«أَنْتُمْ خاصَّةُ اللَّهِ اخْتَصَّکُمُ اللَّهُ لِأَبى عَبْدِ اللَّهِ، أَنْتُمُ الشُّهَداءُ، وَ أَنْتُمُ السُّعَداءُ سُعِدْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ فُزْتُمْ بِالدَّرَجاتِ مِنْ جَنّاتٍ لا یَظْعَنُ اهْلُها وَ لا یَهْرُمُونَ وَ رَضُوا بِالْمَقامِ فِى دارِ السَّلامِ مَعَ مَنْ نَصَرْتُمْ. جَزاکُمُ اللَّهُ خَیْراً …»[۲۴]

شما بندگان خاصّ درگاه الهى هستید که شما را براى ابى عبداللَّه- علیه‏السّلام- برگزید. شمایید شهیدان و شمایید سعادتمندان. نزد خدا سعادت یافتید و به درجاتى از بهشت‏هایى نایل شدید که اهل آن (به جایى دیگر) کوچ داده نمى‏شوند و پیر نمى‏شوند و به استقرار در دارالسّلام با کسى که شما او را یارى کردید (سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام-) راضى مى‏شوند. خداوند جزاى خیر به شما دهد …

______________________________
(۱). مصباح المتهجّد، ص ۶۶۶؛ اقبال الاعمال، ص ۳۳۴٫

(۲). کامل الزیارات، ص ۲۰۴٫

(۳). کامل الزیارات، ص ۲۴۲٫

فروغ شهادت، ص: ۱۸

تعبیرهایى هم چون‏ «أَنْتُمْ خاصَّةُ اللَّهِ.»، «أَنْتُمُ السُّعَداءُ» و «فُزْتُمْ بِالدَّرَجاتِ مِنْ جَنّاتٍ …» و نیز استقرار در دارالسّلام و در کنار سیّدالشّهدا بودن، همه بیانگر مقام خاصّ شهیدان کربلا است که تنها برگزیدگانى از انسان‏ها، مشمول گوشه‏اى از این رحمت خاصّ الهى مى‏شوند.

فروغ شهادت، ص: ۱۹

 

فصل دوّم:

 

مقام نورانیّت پیامبران و اولیا علیهم السلام‏

 

ریشه‏ى تمامى کمالات، منازل و مناصب معنوى پیامبران و اولیا- از جمله سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام–، مقام نورانیّت و ولایت ایشان است؛ بنابراین در این فصل، ابتدا با استفاده از آیات و روایات، مقام نورانیّت پیامبران و اولیا- علیهم‏السّلام- را تبیین مى‏کنیم. سپس به بیان چگونگى مقام خلافة اللّهى ایشان و در نتیجه بستگى داشتن اجراى رسالت و امامت به مقام نورانیّت و ولایت مى‏پردازیم. آن گاه از توجه داشتن همه‏ى موجودات به مقام نورانیّت، و سرانجام از سرّ اشرف بودن رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و اهل‏بیت- علیهم‏السّلام- او از دیگر پیامبران و اولیاى الهى و برترى شیعیان واقعى ایشان سخن خواهیم گفت.

خلاصه این فصل، به کمالات و مقامات اختصاصى پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و اهل‏بیت- علیهم‏السّلام- و شیعیان و تابعین آن بزرگوار مى‏پردازد.

الف. تبیین مقام نورانیّت‏

در روایات دو مقام و منزلت براى پیامبران و اولیا- علیهم‏السّلام- ثابت شده است که یکى در اصطلاح و با الهام از روایات «مقام نورانیّت»؛ و دیگرى «مقام خلقى»- از خلقت تمثّل نورى گرفته تا برزخى و جسمانى- نامیده مى‏شود.

فروغ شهادت، ص: ۲۰

«مقام نورانیّت»، همان «مقام ولایت» است که جداى از ولایت مطلقه‏ى کلّیّه‏ى الهى نیست.

توضیح: بر صاحبان عقل سلیم، اهل تحقیق، عارفان باللَّه و آشنایان به کتاب و سنّت مخفى نیست که پروردگار- چه در این جهان و چه در جهان دیگر- در کنار، و جداى از موجودات نیست؛ بلکه او- سبحانه- با اشیا و محیط به آنان است، چنان که خود مى‏فرماید:

وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ‏[۲۵]

و هر کجا باشید او با شماست.

و نیز در جاى دیگرى مى‏فرماید:

أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحِیطٌ[۲۶]

آگاه باش که مسلماً او به هر چیزى احاطه دارد.

مسلّم است که این احاطه‏ى حقّ سبحانه، احاطه‏ى واجب مجرّد بر ممکن است؛ نه به نحو احاطه‏ى شى‏ء مادّى‏اى بر مادّى دیگر که صِرف احاطه‏ى ظاهرى باشد؛ بلکه بر جزء جزء هستى مخلوقات احاطه دارد و چیزى نیست که لفظ شى‏ء بر آن اطلاق شود و حضرت حقّ بر آن احاطه نداشته باشد. هر چند در عوالم مادّى، نمى‏توان مثال کاملى براى این سنخ احاطه بیان کرد، ولى براى تقریب به ذهن، مى‏توان از احاطه‏ى آب دریا به امواج نام برد.

در دعاى کمیل مى‏خوانیم:

«وَ بِأَسْمائِکَ الَّتِى غَلَبَتْ أَرْکانَ کُلِّ شَىْ‏ءٍ … وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَضاءَ لَهُ کُلُّ شَىْ‏ءٍ.»[۲۷]

و به اسم‏هایت که بر پایه‏هاى هر چیزى چیره گردیده است … و به فروغ رویت که همه چیز را روشن گردانیده است.

______________________________
(۱). سوره‏ى حدید، آیه‏ى ۴٫

(۲). سوره‏ى فصّلت، آیه‏ى ۵۴٫

(۳). اقبال الاعمال، ص ۷۰۷؛ مصباح المتهجّد، ص ۷۷۵٫

فروغ شهادت، ص: ۲۱

و با بیان مختصر، که عقل و نقل بر آن شاهد است، هر جا مخلوقى اعمّ از مادّى و مجرّد؛ ذى‏شعور و غیر ذى‏شعور؛ ارضى و سماوى باشد، خداوند قبل از او و بعد از او (البته از دیدگاه رتبه) و با اوست. ما این معنا را «مقام نورانیت» و «ولایت مطلقه‏ى کلّیه‏ى الهى» نام مى‏گذاریم که این تسمیه از آیه‏ى نور و حدیث نورانیّت و آیات و احادیث دیگرى- که به مناسبت، برخى از آن‏ها ذکر خواهد شد، استفاده شده است.

بنابراین، شناخت مقام نورانیّتِ موجودات و احاطه‏ى حضرت حقّ بر آنان، همان شناخت حضرت حقّ، اسما و صفات اوست (که وجهه‏ى ملکوتى آن‏هاست)؛ چنان که پس از آن که اراده‏ى حقّ تعلّق گرفت، عالم ملکوت (اسما و صفات) موجودات را به ابراهیم- علیه‏السّلام- بنمایاند:

وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ‏[۲۸]

و این گونه، ملکوت آسمان‏ها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین‏کنندگان باشد.

حضرت ابراهیم- علیه‏السّلام- پس از روى برگرداندن از صورت خلقى و ملکى ستاره و ماه و خورشید، و غروب کردن آن‏ها فرمود:

لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ‏[۲۹]

غروب‏کنندگان را دوست ندارم.

و سپس، متوجّه عالم امرى و ملکوتى (اسما و صفات) موجودات شد و ندا سر داد که:

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ‏[۳۰]

______________________________
(۱). سوره‏ى انعام، آیه‏ى ۷۵٫

(۲). سوره‏ى انعام، آیه‏ى ۷۶٫

(۳). سوره‏ى انعام، آیه‏ى ۷۹٫

فروغ شهادت، ص: ۲۲

من از روى اخلاص، پاکدلانه روى خود را به سوى کسى گردانیدم که آسمان‏ها و زمین را پدید آورده است؛ و من از مشرکان نیستم.

و چون تجلّى حقّ در هر موجودى به میزان سعه و ضیق ظرفیّت وجودى اوست، لذا شناخت مقام نورانیّتِ کامل‏ترین اولیاى الهى، اکملِ مراتب شناخت حضرت حقّ شمرده مى‏شود که در حدیث نورانیّت، به «دین خالص» و «حقیقت توحید» تعبیر شده است.

در آن حدیث، حضرت على- علیه‏السّلام- در پاسخ سلمان و اباذر- رضوان‏اللَّه‏علیهما- درباره‏ى معرفت آن بزرگوار به نورانیّت مى‏فرماید:

«مَعرِفَتِى بِالنُّورانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ- عزّوجلّ- وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ- عزّوجلّ- مَعْرِفَتِى بِالنُّورانِیَّةِ وَ هُوَ الدّینُ الْخالِصُ …»[۳۱]

هر کس مرا به نورانیّت بشناسد، خداوند- عزّوجلّ- را شناخته است، و هر کس خداوند- عزّوجلّ- را بشناسد، مرا به نورانیّت شناخته است و این، همان دین خالص است …

بنابراین حدیث، درک حقیقت دین جز به آشنایى مقام نورانیّت امیرمؤمنان- علیه‏السّلام- میسّر نیست. نیز با توجّه به این که تفاوتى در این جهت، بین پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم-، امیر مؤمنان و دیگر ائمه- علیهم‏السّلام- نمى‏باشد، پس معرفت به مقام نورانیّت اولیاى الهى، همان شناخت حضرت حقّ است؛ چنان که حضرت در همان حدیث نورانیّت مى‏فرماید:

«أَوَّلُنا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنا مُحَمَّدُ وَ أَوْسَطُنا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنا مُحَمَّدٌ فَلا تُفَرِّقُوا بَیْنَنا.»[۳۲]

اوّل ما محمّد، و آخر ما محمّد، و وسط ما محمّد است و همه‏ى ما محمّدیم، پس میان ما فرق نگذارید.

______________________________
(۱). بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱، روایت ۱٫

(۲). بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۶، روایت ۱٫

فروغ شهادت، ص: ۲۳

و نیز مى‏فرماید:

«کُنْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدٌ نُوراً واحِداً مِنْ نُورِ اللَّهِ- عزّوجلّ-.»[۳۳]

من و محمّد، نورى واحد از نور خداوند- عزّوجلّ- بودیم.

تا آن جا که مى‏فرماید:

«فَمِنْها قالَ رَسُولُ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم-: عَلِىٌّ مِنّى وَ أَنَا مِنْ عَلِىٍّ …»[۳۴]

از این جا است که رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمود: على از من، و من از على هستم …

و نیز کلام رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- که خطاب به على- علیه‏السّلام- فرمود:

«أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ، أَنْتَ مِنِّى وَ أَنَا مِنْکَ.»[۳۵]

من و تو از یک درخت هستیم، تو از منى و من از تو هستم.

هم چنین درباره‏ى امام حسین- علیه‏السّلام- فرمود:

«حُسَیْنٌ مِنّى وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ.»[۳۶]

حسین از من، و من از حسین هستم.

و درباره‏ى حضرت فاطمه‏ى زهرا- علیهاالسّلام- فرمود:

«یا عَلِىٌّ، أَما عَلِمْتَ أَنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى وَ أَنَا مِنْها.»[۳۷]

اى على، مگر نمى‏دانى که فاطمه پاره‏ى تن من است و من از اویم.

خلاصه، شناخت مقام نورانیّت اولیاى الهى، همان شناخت حقیقى حضرت حقّ است و برعکس، شناخت حضرت حقّ، همان شناخت مقام نورانیّت آن‏ها

______________________________
(۱). بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳، روایت ۱٫

(۲). بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳، روایت ۱٫

(۳). بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳۴۹، روایت ۲۳٫ امّا جمله‏ى مشهور دعاى ندبه: «أَنَا وَ عَلِىٌّ مِنْ شَجَرَةٍ واحِدَةٍ وَ سائِرُ النَّاسِ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى‏.»؛ (من و على از یک درخت هستیم و دیگر مردم از درخت‏هاى گوناگون هستند.) اقبال الاعمال، ص ۲۹۶٫ گویا به اعتبار ذیل آن، به طینت آن بزرگواران اشاره داشته باشد. در بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۰ نیز روایات مشابهى وجود دارد.

(۴). کامل الزیارات، باب ۱۴، ص ۵۲، روایت ۱۱٫

(۵). بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۰۲٫

فروغ شهادت، ص: ۲۴

است و اختصاصى به امیرمؤمنان- علیه‏السّلام- ندارد. و این، همان دین خالص و فطرى و حقیقت توحید است که امام على- علیه‏السّلام- در ادامه‏ى حدیث نورانیّت به آن اشاره کرده و مى‏فرماید:

«… وَ هُوَ الدِّینِ الْخالِصُ الَّذِى قالَ اللَّهُ تَعالى‏: وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ[۳۸][۳۹]

… و آن، همان دین خالصى است که خداوند متعال درباره‏ى آن مى‏فرماید: «و فرمان نیافته بودند جز این که خدا را بپرستند، و در حالى که به توحید گراییده‏اند، دین [خود] را براى او خالص گردانند، و نماز برپا دارند و زکات بدهند؛ و دین [ثابت و] پایدار همین است.»

دین قیِّم، همان دین فطرى است؛ چنان که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده و مى‏فرماید:

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ‏[۴۰]

پس روى خود را با گرایش تمام به حقّ، به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمى‏دانند.

هم چنین دین حنیف در بعضى از روایات به «ولایت»[۴۱]، و در بعضى دیگر به:

«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- وَ عَلِىٌّ أَمیرُالْمُؤمِنینَ- علیه‏السّلام- إِلى‏ ههُنَا التَّوحیدُ.»[۴۲]

______________________________
(۱). سوره‏ى بیّنه، آیه‏ى ۵٫

(۲). بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵، روایت ۱٫

(۳). سوره‏ى روم، آیه‏ى ۳۰٫

(۴). بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۷۷، روایت ۲٫

(۵). بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۷۷، روایت ۳٫

فروغ شهادت، ص: ۲۵

معبودى جز خداوند نیست و محمّد- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- رسول خداست و على- علیه‏السّلام- امیرمؤمنان است، تا این جا جزء توحید است.

و در برخى دیگر به «معرفت»[۴۳] و یا «توحید»[۴۴] و غیره‏[۴۵] تفسیر شده است.

ب. مقام نورانیّت؛ پایه‏ى مقام خلافت، و اساس نبوّت و رسالت و وصایت‏

هر چند مقام نورانیّت، با همه‏ى موجودات و محیط بر همه‏ى آن‏ها است؛ ولى بهره‏ى هر موجودى از آن مقام، به مقدار سعه و ضیق ظرفیت و رتبه‏ى وجودى اوست؛ یعنى هر مقدار ظرفیّت و سعه‏ى مظهریّت آن وجود بیشتر باشد، از مقام نورانیّت الهى، بهره‏ى افزون‏ترى مى‏برد؛ چنان که خداوند مى‏فرماید:

وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‏[۴۶]

و هیچ چیز نیست مگر آن که گنجینه‏هاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازه‏اى معین، فرو نمى‏فرستیم.

انسان که خلیفة اللَّه و مظهر کامل‏ترین تجلّیات حقّ است، مى‏تواند در مرتبه‏اى قرار گیرد که به حساب سعه‏ى ظرفیّت وجودى، به طور کامل، از آن منزلت نورانیّت بهره‏مند شود، به شرط آن که هیچ حجابى میان او و منزلت نورانیّت وى- از جهت قذرات طینت، و یا توجّه به عالم طبیعت- حاصل نشده باشد؛ وگرنه میزان بهره‏مندى‏اش از آن مقام، به حساب غلظت و رقّت حجاب است.

انبیا و اوصیا- علیهم‏السّلام-، چون هرگز حجابى بین آن‏ها و فطرت‏شان نبوده و نخواهد بود- البتّه با تفاوتى که بین رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و ائمّه‏ى اطهار- علیهم‏السّلام- با دیگر انبیا و اوصیا- علیهم‏السّلام- است- لذا همیشه از منبع نور و مقام‏نورانیّت حقّ سبحانه بهره‏مند هستند، و از این نظر مى‏توانند به اذن خدا و با حفظ

______________________________
(۱). بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۷۷، روایات ۴، ۵ و ۶٫

(۲). بحارالانوار، ج ۳، ص ۲۷۹، روایت ۱۱٫

(۳). ر. ک: بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۷۶، باب ۱۱٫

(۴). سوره‏ى حجر، آیه‏ى ۲۱٫

فروغ شهادت، ص: ۲۶

جنبه‏ى عبودیّت و بندگى و فقر، مانند حقّ سبحانه، علم و آگاهى داشته باشند که این، همان مقام خلیفة اللّهى است؛ چنان که در دعاى رجبیّه که از ناحیه‏ى مقدّسه صادر شده، آمده است:

«لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُکَ وَ خَلْقُکَ.»[۴۷]

و هیچ فرقى میان تو و آنان نیست جز آن که آنان، بنده و آفریده‏ى تواند.

نیز حضرت على- علیه‏السّلام- در قسمتى از حدیث نورانیّت، مى‏فرماید:

«إِعْلَمْ یا أَباذَرٍّ، أَنَا عَبْدُاللَّهِ- عزّوجلّ- وَ خَلیفَتُهُ عَلىَ عِبادِهِ، لاتَجْعَلُونا أَرْباباً وَ قُولُوا فِى فَضْلِنا ما شِئْتُمْ فَانَّکُمْ لاتَبْلُغُونَ کُنْهَ مَا فینَا وَ لا نِهایَتَهُ، فَإِنَّ اللَّهَ- عزّوجلّ- قَدْ أَعْطانا اکْبَرَ وَ أَعْظَمَ مِمّا یَصِفُهُ واصِفُکُمْ أَوْ یَخْطُرُ عَلى‏ قَلْبِ أَحَدِکُمْ، فَإِذا عَرَفْتُمُونا هَکَذا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ.»[۴۸]

اى اباذر، بدان من بنده‏ى خداوند- عزّوجلّ- و خلیفه و جانشین او بر بندگان هستم.

ما را خدا نشمارید و در فضیلت ما هر چه خواستید بگویید؛ زیرا شما، به کنه و منتهاى آن چه در ما است [کمالات ما] نمى‏رسید؛ و خداوند- عزّوجلّ- به ما بزرگ‏تر و بالاتر از آن چه شما توصیف مى‏کنید و یا بر قلب شما خطور مى‏کند، عطا فرموده است. شما اگر ما را این چنین شناختید، مؤمنان [واقعى‏] هستید.

با این بیان، روشن مى‏شود که چگونه انبیا و اوصیا- علیهم‏السّلام- با توجّه و اتّکا به منزلت نورانیّت، نبوّت و رسالت و وصایت خود را آشکار مى‏نمایند. نیز معلوم مى‏شود که چگونه صدور معجزه و کرامت و امور خارق العاده، مبتنى بر این مقام است.

ج. توجه موجودات به مقام نورانیّت حضرت حقّ‏

در این باره نیز مى‏توان گفت: تمامى موجودات، واجد مقام نورانیّت و جنبه‏ى‏

______________________________
(۱). اقبال الاعمال، ص ۶۴۶٫

(۲). بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲، روایت ۱٫

فروغ شهادت، ص: ۲۷

جسمانیّت هستند و با توجّه به هر دو است که تسبیح و تحمید تکوینى و غیر تکوینى‏[۴۹] دارند.

توضیح: از بسیارى از آیات، روایات و دعاها استفاده مى‏شود که همه‏ى موجودات- اعمّ از زنده و ذى‏شعور و یا غیر ذى‏شعور- در درگاه حق، تسبیح و تقدیس، و تحمید و سجده، خضوع و خشوع و ذلّت و عبودیّت دارند.

و این نیست مگر به لحاظ توجّه آن‏ها از یک سو به مقام و منزلت نورانیّت و احاطه‏ى تامّ حضرت حقّ بر آن‏ها، و از طرف دیگر توجه به جنبه‏ى خَلقى، جسمانى و ظاهرى خود که تسبیح و تحمید و … حقّ را در پى دارد.

به این بیان که هر موجودى، قبل و بعد و حین توجّه به عالم خلقى خود، متوجّه مقام نورانیّت خود- که نور حقّ است- مى‏باشد؛ زیرا با توجّه به مقام نورانیّت است که توجّه به عالم خلقى حاصل مى‏شود و چون به عالم خلقى توجّه شد، احتیاج به مقام نورانیّت در تمام شؤون، مورد نظر قرار مى‏گیرد و تسبیح و تحمید و … حقّ، از همین توجّه حاصل مى‏شود. تمام ذرّات وجود بشر هم به حساب آن که «شى‏ء» محسوب مى‏شوند، این توجّه و تسبیح و تحمید و … را دارند، ولى مجموعش- که عبارت از هر فرد انسانى است- در اثر توجّه به عالم طبیعت (البته غیر از برجستگان) از این توجّه صورتاً محرومند. و پس از رهایى از عالم خلقى (به سبب مردن و یا توجّه نکردن به آن با مجاهدات) به مقام نورانیّت خود که جداى از نور حقّ نیست، توجّه خواهند کرد.

در واقع به نور اوست که به او توجّه مى‏شود؛ چنان که در دعاى صباح مى‏خوانیم:

______________________________
(۱). البته تسبیح و تقدیس و … براى ذرّات موجودات، دو مرحله: ۱٫ تکوینى، ۲٫ غیر تکوینى، و براى انسان سه مرحله است: ۱٫ تکوینى؛ ۲٫ غیر تکوینى؛ ۳٫ تشریعى. براى واضح شدن معناى هر کدام، به کتاب «سرّالاسراء» اثر نگارنده مراجعه شود.

فروغ شهادت، ص: ۲۸

«یا مَنْ دَلَّ عَلى‏ ذاتِهِ بِذاتِهِ.»[۵۰]

اى کسى که به ذات خود، بر ذاتت راهنمایى.

و به نور اوست که او تسبیح؛ بلکه تحمید مى‏شود، چنان که در دعاى روز عرفه‏ى امام صادق- علیه‏السّلام- آمده است:

«أَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَلِىَّ الْحَمْدِ، وَ مُنْتَهىَ الْحَمْدِ، وَ فِىَّ الْحَمْدِ …»

خداوندا! ستایش تو را است اى سرپرست ستایش، و منتهاى ستایش، و وفاکننده‏ى به ستایش …[۵۱] با این بیان مختصر، علاوه بر تسبیح و تحمید و … موجودات و اشیا، شعور باطنى آنان به خود و خالق خویش نیز ثابت مى‏شود.

د. اشرف بودن رسول اکرم صلى الله علیه و آله و اهل‏بیت علیهم السلام از دیگر پیامبران و اوصیا علیهم السلام‏

پس از تبیین مقام نورانیّت و عظمت آن و ناچار بودن تمامى موجودات از توجّه به آن، مى‏گوییم: مقام و منزلت هر نبىّ، یا ولىّ، به مقدار توجّه او به مقام نورانیّت است و اشرف بودن رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- نیز به سبب توجّه تامّ آن حضرت به مقام نورانیّت است که با الهام از قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[۵۲]؛ (بگو: او خدایى است یکتا) و به حساب مشاهده‏ى عینیّت صفات و اسما با ذات، از آن به «مقام احدیّت» تعبیر مى‏شود. این، همان «مقام محمود» است که کتاب و سنّت بدان اشاره دارد. نیز به همین اعتبار آن حضرت را «تجلّى اعظم» مى‏خوانند؛ چنان که در دعاى شب مبعث مى‏خوانیم:

«أَللَّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بِالتَّجَلِّى الْأَعْظَمِ …»[۵۳]

بارالها! از تو مسألت دارم، به [حقّ‏] تجلّى اعظمت …

______________________________
(۱). بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۲۴۳٫

(۲). اقبال الاعمال، ص ۳۷۲٫

(۳). سوره‏ى توحید، آیه‏ى ۱٫

(۴). مصباح کفعمى، ص ۵۳۵٫

فروغ شهادت، ص: ۲۹

زیرا رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- به این اعتبار، مظهر کامل‏ترین تجلّیات پروردگار است.

اکنون با توجّه به مطالب گذشته، مى‏توان به میزان کمال و منزلت هر موجودى پى برد، خواه مَلَک باشد، یا غیر آن؛ مجرّد باشد، یا مادّى؛ از جماد گرفته تا نبات و حیوان و انسان.

امّا این که ریشه‏ى توجّه تامّ رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و اهل‏بیت- علیهم‏السّلام- چیست؟

مى‏توان گفت: ریشه‏ى این توجّه را باید در پاکى و ظرافت طینت آن معصومان- علیهم‏السّلام- دانست که به واسطه‏ى آن، حجابى بین آنان و مقام نورانیّت ایشان باقى نمى‏ماند. احادیث طینت،[۵۴] بیانگر این مطلب است. امام سجّاد- علیه‏السّلام- مى‏فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ- عزّوجلّ- خَلَق النَّبِیِّینَ مِنْ طینَةِ عِلِّیینَ: قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدانَهُمْ.»[۵۵]

خداوند- عزّوجلّ- طینت و خمیر مایه‏ى پیامبران را از علّیّین خلق نمود؛ قلب‏ها و بدن‏هایشان را.

نیز امام باقر- علیه‏السّلام- مى‏فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ- جَلَ‏وَعَزَّ- خَلَقْنا مِنْ أَعْلى‏ عِلِّیینَ …»[۵۶]

خداوند- عزّوجلّ- ما را از اعلى علیّین خلق نمود …

علاوه بر این احادیث، حدیث ذیل نیز با صراحت، بر افضل بودن آن حضرت دلالت دارد که امام صادق- علیه‏السّلام- مى‏فرماید:

بعضى از قریش از رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- پرسیدند:

______________________________
(۱). اصول کافى، ج ۲، ص ۲٫

(۲). اصول کافى، ج ۲، ص ۲، روایت ۱٫

(۳). اصول کافى، ج ۲، ص ۴، روایت ۴٫

فروغ شهادت، ص: ۳۰

«بِأَىِّ شَىْ‏ءٍ سَبَقْتَ الْأَنْبِیاءَ وَ أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ وَ خاتِمَهُم؟»

چگونه شما از تمامى پیامبران پیشى گرفتید و حال آن که آخر از همه مبعوث شده و خاتم آنان هستید؟

حضرت فرمود:

«إِنّى کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّى، وَ أَوَّلَ مَنْ أَجابَ حَیْثُ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ، أَلَسْتُ بِرَبِّکُم؟ فَکُنْتُ أَنَا أَوَّلَ نَبِىٍّ قالَ: بَلى‏. فَسَبَقْتُهُمْ بِالْإِقْرارِ بِاللَّهِ- عزّوجلّ-.»[۵۷]

من، اوّلین کسى بودم که به پروردگارم ایمان آوردم، و اوّلین کسى بودم- هنگامى که خداوند از پیامبران میثاق گرفت و آنان را بر خودشان شاهد گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟- من، اوّلین پیامبرى بودم که گفتم: بله، و در اقرار به خداوند- عزّوجلّ- از همه پیشى گرفتم.

بنابراین، این گونه روایات، افضل بودن مسلّم و منجّزى، براى رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و به وراثت براى اوصیاى آن بزرگوار ثابت مى‏کند؛ زیرا اوصیاى هر پیامبرى در خلقت و کمالات، وارث و تابع او هستند- (چه در خلقت‏هاى نورى‏[۵۸] و چه در خلقت‏هاى برزخى، و چه در خلقت مادّى). بر مبناى اشرف بودن خلقتى و طینتى آن بزرگواران است که ما از آن، به «مقام و منزلت خلقى و جسمانى» تعبیر مى‏کنیم.

آرى، همه پیامبران و اوصیا- علیهم‏السّلام-، از طینت علّیّین خلق شده‏اند، ولى افضل بودن پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و اوصیایش، به دلیل خلقت از اعلى علّیّین است؛ چنان که روایت منقول از امام باقر- علیه‏السّلام- بدان اشاره داشت؛ بلکه اگر شیعیان واقعى آن حضرت نیز- نسبت به خیلى‏ها- افضل‏اند- که چنین است-

______________________________
(۱). اصول کافى، ج ۲، ص ۱۰، روایت ۱٫

(۲). ر. ک: «جلوه نور» پرتوى از فضایل معنوى فاطمه زهرا- علیهاالسّلام- از نگارنده.

فروغ شهادت، ص: ۳۱

به دلیل خلقت قلب‏هاى (و نه بدن‏هاى) ایشان، از همان طینت و خمیرمایه است؛ چنان که امام باقر- علیه‏السّلام- در ادامه‏ى همان روایت، مى‏فرماید:

«وَ خُلِقَ قُلُوبُ شِیعَتِنا مِمّا خُلِقنا مِنْهُ.»[۵۹]

و قلب‏هاى شیعیان ما از آن چه ما از آن خلق شده‏ایم، آفریده شده است.

نیز در بیان سبب این که چرا قلوب شیعیان به سوى آن‏ها تمایل دارد، مى‏فرماید:

«وَ قُلُوبُهُمْ تَهْوَى إِلَیْنا لِأَنَّها خُلِقَتْ مِمّا خُلِقْنا مِنْهُ.»[۶۰]

و قلوب شیعیان ما به سوى ما تمایل دارد؛ زیرا قلوب آنان، از همان طینتى که ما از آن خلق شده‏ایم، آفریده شده است.

______________________________
(۱). اصول کافى، ج ۲، ص ۴، روایت ۴٫

(۲). همان.

فروغ شهادت، ص: ۳۳

 

فصل سوّم:

 

خصیصه‏ى خاصّ سیّدالشّهدا علیه السلام‏

 

توجه پیامبران به سیّدالشّهدا علیه السلام‏

در روایات بسیارى است که سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- از اوّل خلقت آدم- علیه‏السّلام- تا خاتم انبیا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- مورد توجّه خداوند، انبیا و اوصیا- علیهم‏السّلام- قرار گرفته و آنان از وى یاد نموده‏اند.[۶۱] این چه خصیصه‏اى است که نه تنها پیش از ولادتش، که پس از ولادت و شهادت او، معصومان- علیهم‏السّلام- درباره‏ى او سخن‏ها گفته‏اند؟

نه تنها در لسان معصومان- علیهم‏السّلام- که بعد از شهادت او، همه‏ى موجودات مادّى و مجرّد؛ جنّ، انس و ملایکه؛ زمین و زمان و … بر او گریسته و او را به تعظیم یاد مى‏کنند؟

در زیارات و روایاتى که درباره‏ى سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- وارد شده است، جریان تأثّر موجودات عالم از واقعه‏ى شهادت آن حضرت، از جایگاه خاصّى برخوردار است، به گونه‏اى که در کمتر زیارتى از سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- است که به این مسأله اشاره نشده باشد، مثلًا در زیارت عاشورا- که از معروف‏ترین زیارت‏هاى امام حسین- علیه‏السّلام- است- مى‏خوانیم:

______________________________
(۱). ر. ک: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۲۳، باب ۳۰٫

فروغ شهادت، ص: ۳۴

«یا أَبا عَبْدِاللَّهِ، لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى‏ جَمیعِ أَهْلِ السَّمَواتِ وَ الْأَرْض.»[۶۲]

یا ابا عبداللَّه، سوگ و مصیبت تو بر ما و بر همه‏ى اهل آسمان‏ها و زمین، عظیم و سنگین است.

این فصل پیرامون خصائص سیّدالشهدا- علیه‏السّلام- که یکى از آن‏ها موضوع تأثّر و حزن موجودات نسبت به وى مى‏باشد، منعقد شده است؛ تا از این طریق خوانندگان محترم نظرى اجمالى به مقام و منزلت آن بزرگوار داشته باشند.

تأثیر توجّه به مقام نورانیت در اعمال‏

اگر چه مقام و منزلت هر نبىّ و ولىّ‏اى، به مقدار توجّه او به مقام نورانیّت است و رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و ائمّه‏ى اطهار- علیهم‏السّلام- به وراثت از آن حضرت، به لحاظ توجّه تامّ به آن مقام، اشرف و افضل از همه‏ى پیامبران- علیهم‏السّلام- هستند- چنان که توضیح آن در فصل دوم گذشت- امّا باید توجّه داشت که توجّه هر انسانى به مقام نورانیّت و ولایت خویش، آثارى در ظاهر شدن اعمال عبادى، قلبى و جوارحى او دارد که اگر مقتضاى ظهور آن، به حسب موقعیّت زمانى، در او ایجاد شود و بتواند آن آثار را در مرحله‏ى عمل ظاهر سازد (به هر اندازه که بتواند و یا شرایط اقتضا کند)، براى او در بهشت و عالم اعلى، مقام و منزلت حاصل خواهد شد؛ زیرا با توجّه به کتاب و سنّت، آن چه در آخرت به هر کس داده مى‏شود، به حساب پیاده کردن داشته‏ها و کمالات فطرى و ظهور دادن اعمال در این عالم است؛ نه به حساب داشته و مستقرّ بودن بر فطرت توحید و ولایت.

در این قاعده، فرقى بین نبىّ و ولىّ و دیگر مؤمنان- که به پیروى از آنان داراى کمالات مى‏شوند- نیست. مثلًا تسلیم و توکّل و رضا و …- که ظهورش از آثار مقام‏

______________________________
(۱). کامل الزیارات، باب ۷۱، ص ۱۷۶، از روایت ۸٫

فروغ شهادت، ص: ۳۵

نورانیّت است- به هر اندازه که در شخص ظاهر شود، براى او مقام و منزلت معنوى بالاترى در بهشت (علاوه بر آن چه به سبب حفظ مقام نورانیّت و فطرتش دارد) خواهد بود.

به عبارت دیگر، مقامات و درجاتى که پروردگار به انبیا و اولیا- علیهم‏السّلام- و تابعان واقعى آن‏ها در قیامت عطا مى‏فرماید، صرفاً به لحاظ حفظ کمالات و عنایات معنوى و فطرى الهى نیست؛ بلکه حفظ و اظهار آثارى که در عالم عنصرى و مادّى از لوازم آن کمالات است، نقش جداگانه‏اى در رسیدن به درجات عالى‏تر معنوى و آثار بهشتى دارد. مثلًا کسى که قوّه‏ى شجاعت و سخاوت و ایثار و دیگر صفات نیکو را داشته، ولى موفق به پیاده کردن آن‏ها نشده باشد، با فرد دیگرى که علاوه بر داشتن آن صفات، آن‏ها را ظهور داده باشد، داراى درجه‏ى یکسان نیستند و دوّمى، ارزشى فوق اوّلى دارد.

ویژگى‏هاى سیّدالشّهدا علیه السلام نسبت به دیگر اولیا

با توجّه به این مقدمات، اگر چه هر کدام از پیامبران و اولیاى الهى، به اقتضاى امر الهى و نسبت به شرایط زمانى و مکانى و … که داشته‏اند و نیز به اقتضاى وظیفه، گوشه‏اى از فضایل و کمالات ذاتى خود را آشکار کرده‏اند؛ ولى گویا شرایط در زمان حضرت سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- به گونه‏اى بوده است که موقعیّت بیشترى براى اظهار کمالات روحى ایشان فراهم گردیده و خواسته‏ى الهى نیز تأکید بیشترى در پیاده شدن آن کمالات (به حساب اقتضاى زمان) داشته است، و آن حضرت، به عنایت الهى به آن اقتضا و خواست الهى پاسخ مثبت داده و به این ترتیب (طبق روایات)، در هر دو عالم، داراى ویژگى‏هاى منحصر به فردى، نسبت به دیگر اولیاى دین گردیده است که در فصل‏هاى آینده، به قسمتى از آن‏ها اشاره خواهد شد.

آرى، براى تمام پیامبران و اولیا- علیهم‏السّلام- حتى نبى اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و

فروغ شهادت، ص: ۳۶

ائمّه‏ى اطهار- علیهم‏السّلام- مقتضاى ظهور آثار مقام نورانیّت به تمام مراحل (به حساب وظیفه) حاصل نشد و پروردگار این اقتضا را از ازل،[۶۳] براى سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- خواسته بود، و آن حضرت نیز آثار مقام ولایت را به تمام معنا، در برابر آن مصیبت‏هاى عظیم ظهور داد. بنابراین چنان که یکى دیگر از اولیاى الهى غیر از ایشان حتى رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- آن چه را که امام حسین- علیه‏السّلام- مأمور به ظهور دادن آن بود، ظهور مى‏داد (با دارا بودن ویژگى‏هاى دیگر آن حضرت)، او داراى این «خصیصه» شده و سیّدالشّهدا نام مى‏گرفت.[۶۴] بنابراین، اگر همه‏ى انبیا و اولیا- علیهم‏السّلام- و ملایکه‏ى الهى و دیگر موجودات، متوجّه چنین شخصیّتى شوند و بر او بگریند، هیچ بعید نیست؛ زیرا تنها اوست که چنین خصیصه‏اى را نسبت به دیگران دارا است؛ هر چند پیامبر اکرم- صلّى‏اللَّه‏علیه وآله‏وسلّم- و امام على- علیه‏السّلام- از او افضل باشند.

خصایص سیّدالشّهدا علیه السلام در روایات‏

  1. پس از آن که رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- در زمان کودکىِ سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- خبر شهادت ایشان را به امّ‏سلمه مى‏فرماید، امّ‏سلمه عرض مى‏کند: «از خداوند بخواهید که این امر از وى دور شود.» حضرت در جواب مى‏فرماید:

«خواستم، ولى خداوند- عزّوجلّ- به من وحى فرمود:

«أَنَّ لَهُ دَرَجَةً لا یَنالُها أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقینَ …»[۶۵]

مقامى براى اوست که هیچ یک از آفریده‏ها به آن نخواهند رسید.

______________________________
(۱). شاهد بر این امر: آیه‏ى شریفه‏ى: ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ (حدید: ۲۲)، هم چنین حدیث سیزدهم از صفحه‏ى ۱۶۸، جلد ۴۵ بحارالانوار و نیز قسمت‏هایى از خطبه‏ى سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- هنگام حرکت به سوى عراق (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۶۶). گویا آیه‏ى شریفه‏ى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ‏ (احزاب: ۲۳) نیز مى‏تواند اشاره به آن باشد.

(۲). براى حل شدن مطالب این فصل، لازم است تمام مطالب فصل‏هاى این کتاب، مطالعه شود.

(۳). بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۲۵، روایت ۵٫

فروغ شهادت، ص: ۳۷

بیان: واضح است که توسعه‏ى جمله‏ى‏ «لا یَنالُها أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقینَ»، همه‏ى آفریده‏ها، حتّى پیامبران و اولیاى الهى و ملایکه‏ى مقرّبین را در برمى‏گیرد. و این خود، بیانگر گفتار گذشته‏ى ما در خصیصه‏ى خاصّ آن بزرگوار است.

  1. پس از حالت رؤیایى که سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- جدّ بزرگوارش را در کربلا زیارت کرد، به اصحاب و نزدیکان فرمود: … سپس جدّم رسول‏اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- را با عدّه‏اى از اصحابش دیدم که به من فرمود:

«یا بُنَىَّ! أَنْتَ شَهیدُ آلِ مُحَمَّدٍ وَ قَدِ اسْتَبْشَرَ بِکَ أَهْلُ السَّماواتِ وَ أَهْلُ الصَّفیحِ الْأَعْلى فَلْیَکُنْ إِفْطارُکَ عِنْدِى اللَّیْلَةَ …»[۶۶]

اى پسرم! تو شهید آل محمّدى، و اهل همه‏ى آسمان‏ها و اهل آسمانِ بالا، به قدومت خوشحال خواهند شد، پس امشب افطارت نزد من باشد …

بیان: اطلاق شهید آل محمّد به ایشان، در حالى که بیشتر و یا همه‏ى آل محمّد- علیهم‏السّلام-[۶۷] به واسطه‏ى شمشیر و یا سمّ‏[۶۸] شهید شده‏اند، خالى از ظرافت نیست.

نیز جمله‏ى‏ «وَ قَد اسْتَبْشَرَ بِکَ … أَهْلُ الصَّفیحِ الْأَعْلى‏» به چه امرى اشاره دارد؟

آیا مى‏توان آن را جز به «خصیصه‏ى خاصّ» ایشان حمل کرد؟!

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- فرمود:

«زُورُوا الْحُسَیْنَ- علیه‏السّلام- وَ لا تَجْفُوهُ فَإِنَّهُ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ وَ سَیِّدُالشُّهَداءِ.»[۶۹]

حسین- علیه‏السّلام- را زیارت کنید و به او ظلم و جفا نکنید؛ زیرا او، آقاى جوانان اهل بهشت از میان مخلوقات، و سرور شهیدان است.

بیان: تعبیر «لا تَجْفُوهُ» در کلام معصوم، نسبت به هیچ یک از پیامبران و اولیاى الهى دیده نشده، در حالى که همه‏ى آنان به سبب زحماتى که در راه هدایت مردم‏

______________________________
(۱). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳٫

(۲). اثبات الهداة، ج ۳، باب ۹، ص ۷۵۵٫

(۳). اثبات الهداة، ج ۳، ص ۷۴۵ و ص ۷۵۷، روایت ۴۴٫

(۴). کامل الزیارات، باب ۳۷، ص ۱۰۹، روایت ۱٫

فروغ شهادت، ص: ۳۸

کشیده‏اند، بر دیگران حقّ دارند. امام صادق- علیه‏السّلام- با این تعبیر، گویا به عظمت سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- در حفظ آثار و زحمات انبیا و اولیا- علیهم‏السّلام- اشاره مى‏فرماید.

هم چنین عبارت‏ «سَیّدُ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ.»، در حالى که همه‏ى اهل بهشت- از جمله پیامبران و اولیا- علیهم‏السّلام– جوان‏اند، اشاره به برافروختگى خاصّ آن حضرت در جمال و کمال در بهشت دارد.

نیز جمله‏ى «سَیِّدُالشُّهَداءِ …»، همه‏ى شهیدانِ عالم، از آدم- علیه‏السّلام- تا انقراض عالَم حتّى پیامبران و اولیاى شهید- علیهم‏السّلام- را در برمى‏گیرد؛ چنان که فرازهاى پایانى حدیث بعدى نیز مؤیّد این معناست.

خلاصه، این حدیث نیز مانند دیگر احادیث این فصل، به «خصیصه‏ى خاصّ» آن حضرت، اشاره مى‏کند.

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- فرمود:

«بَیْنَما رَسُولُ اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فِى مَنْزِلِ فاطِمَةَ وَ الْحُسَیْنُ فِى حِجْرِهِ إِذْ بَکى‏ وَ خَرَّ ساجِداً ثُمَّ قالَ: یا فاطِمَةُ، یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، إِنَّ الْعَلِىَّ الأَعْلى‏ تَرائى لى فِى بَیْتِکِ هذا فِى ساعَتى هذِهِ فِى أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَهْیَإ هَیْئَةٍ فَقَالَ لى: یا مُحَمَّدُ، أَتُحِبُّ الْحُسَیْنَ؟ قُلْتُ: یا رَبِّ، قُرَّةُ عَیْنى وَ رَیْحانَتى وَ ثَمَرَةُ فُؤادى وَ جِلْدَة ما بین … عَیْنَىَّ. فَقالَ: یا مُحَمَّدُ،- وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلىَ رَأسِ الْحُسَیْنِ- علیه‏السّلام– بُورِکَ مِنْ مَوْلُودٍ، عَلَیْهِ بَرَکاتى وَ صَلَواتى وَ رَحْمَتى وَ رِضْوانى، وَ نِقْمَتى وَ لَعْنَتى وَ سَخَطى وَ عَذابى وَ خِزْیى وَ نَکالى عَلى‏ مَنْ قَتَلَهُ وَ ناصَبَهُ وَ ناواهُ وَ نازَعَهُ. اما إِنَّهُ سَیِّدُ الشُّهَداءِ مِنَ الْأَوَّلینِ وَ الآخِرینَ فِى الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ سَیِّدُ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ أَجْمَعینَ …»[۷۰]

زمانى رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- در منزل حضرت فاطمه، امام حسین را در

______________________________
(۱). کامل الزیارات، باب ۲۲، ص ۷۰، روایت ۶٫

فروغ شهادت، ص: ۳۹

بغل داشت، ناگاه کریه کرده و به سجده افتادند. سپس فرمود: اى فاطمه، اى دختر محمّد، همانا خداوندِ علىّ أعلى در همین خانه، و در این ساعت، در نیکوترین صورت و بهترین هیئت، خود را به من نشان داد و فرمود: اى محمّد، آیا حسین را دوست دارى؟ عرض کردم: پروردگارا، او نور چشم من و دسته‏ى ریحان (و یا دسته گل) من و میوه‏ى دلم و پوست میان دو چشم من است. پس در حالى که دستش را بر سر حسین- علیه‏السّلام- گذارده بود فرمود: اى محمّد! مبارک باشد مولودى که برکت‏ها و درودها و رحمت و رضوان من بر اوست. و غضب و لعنت و سخط و عذاب و خوارى و رسوایى من بر کسى باد که او را بکشد و با او بغض و دشمنى و درگیرى داشته باشد. آگاه باش که او، آقاى شهیدانِ اوّلین و آخرین در دنیا و آخرت، و سرور جوانان بهشت از میان تمام مخلوقات است.

بیان: این حدیث شریف، علاوه بر جملاتى که بر «خصیصه‏ى خاصّ» سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- دلالت دارد، مانند: «بُورِکَ مِنْ مَوْلُودٍ، عَلَیْهِ بَرَکاتِى … وَ رِضْوانِى» و نیز «سَیِّدُالشُّهداءِ مِنَ الأوَّلِینَ وَ الآخِرینَ فِى الدُّنیا وَ الْآخِرَةِ.» و نیز «سَیِّدُ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ»- که قبلًا به بعضى از آن‏ها اشاره کردیم- داراى نکاتى است که باید مورد توجّه قرار گیرد:

الف. جمله‏ى‏ «إِنَّ الْعَلِىَّ الْأَعْلى‏ تَرائِى لِى …»، توهّمِ تجسّم حضرت حقّ سبحانه را در ذهن برخى از خوانندگان ایجاد مى‏کند؛ ولى کسانى که با آیات قرآن شریف و کلمات معصومان- علیهم‏السّلام- آشنایى دارند، به خوبى مى‏دانند که چنین تعبیرهایى براى فهمانیدن حقایق به ما است تا با عالم بشرى و مادّىِ محدود خود، آن را درک کنیم، وگرنه ذات اقدس الهى، از شوایب امکانى منزّه است.[۷۱] ب. سرّ گریه‏ى رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- در جمله‏ى‏ «إِذْ بَکى‏»، گویا به خاطر شهادت سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- بوده است.

______________________________
(۱). در قسمت «ج» همین فصل و نیز فصل بیست و چهارم به بیان آن اشاره شده است.

فروغ شهادت، ص: ۴۰

ج. به قرینه‏ى جمله‏ى‏ «إِنَّ الْعَلِىِّ الْأَعْلى‏ تَرائِى لِى …»، سجده‏ى حضرت رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- در برابر تجلّى حضرت حقّ بوده است؛ امّا این که این تجلّى چگونه بوده است؟ باید توجّه داشت که موجودات، خدا نیستند و نیز پروردگار، جداى از موجودات و در کنار آن‏ها نیست که چنین تصوّرهایى کفر و باطل است؛ زیرا خود مى‏فرماید:

وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ‏[۷۲]

و هر کجا باشید او با شماست.

آیات، خطبه‏ها، دعاها و احادیث فراوانى به صراحت، بر معیّت و احاطه‏ى حقّ سبحانه دلالت دارد.

حال، چه موجودى لایق‏تر و با عظمت‏تر در کمالات از حضرت سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- که حقّ سبحانه از طریق او براى رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- تجلّى نماید و مقام نورانیّتش برایشان‏ «فِى أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ أَهْیَإٍ هَیْئَةٍ.» ظاهر شود، و پیامبر اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- با دیده‏ى دل و حقیقتِ ایمان، به مشاهده‏ى جمال الهى از طریق معیّت و احاطه‏ى به حسین- علیه‏السّلام- نایل شود و به سجده افتد.

از این بیان مختصر، تا حدودى طریق تکلّم رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- با حضرت حقّ سبحانه نیز ظاهر مى‏شود.

در هر حال، این دیدن و تکلّم، ظاهرى و مادّى نبوده است.

د. مراد از دست گذاشتن پروردگار بر سر حسین- علیه‏السّلام-، همان دست رحمت خاصّ الهى است که جمله‏هاى بعدى حدیث نیز بیانگر آن است، نه دست مادّى، «تَعالى اللَّهُ عَمّا یَصِفُهُ الْجاهِلُونَ».

امّا این که این واقعه در مقام شهود، چگونه اتّفاق افتاده که حضرت با چنین تعبیرهایى آن را بیان مى‏فرماید، اهل معنا خود، بهتر آگاه‏اند.

______________________________
(۱). سوره‏ى حدید، آیه‏ى ۴٫

فروغ شهادت، ص: ۴۱

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- در ذیل روایت بیان ثواب زیارت امیرمؤمنان- علیه‏السّلام- مى‏فرماید:

«إِنَّ أَمیرالْمُؤْمِنینَ- علیه‏السّلام- أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ کُلِّهِمْ وَ لَهُ ثَوابُ أَعْمالِهِمْ، وَ عَلى‏ قَدْرِ أَعْمالِهِمْ فُضِّلُوا.»[۷۳]

فضیلت امیرمؤمنان- علیه‏السّلام- نزد خداوند، از همه‏ى ائمّه بالاتر است و ثواب اعمال آنان براى اوست، و فضیلت هر یک از ایشان، به اندازه‏ى اعمال‏شان است.

بیان: با اندکى تأمّل روشن مى‏شود که این روایت نیز نه تنها منافاتى با «خصیصه‏ى خاصّ» سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- ندارد؛ بلکه خود شاهد بر آن است.

توضیح: اگر چه امام صادق- علیه‏السّلام- با جمله‏ى‏ «إِنَّ أَمیرَالْمُؤْمِنینَ- علیه‏السّلام- أَفْضَلُ …» به افضل بودن حضرت على- علیه‏السّلام- از دیگر ائمّه- علیهم‏السّلام- از جهاتى هم چون اخوّت با رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- و تقدّم در امامت و وراثت از آن حضرت، و اب الائمّه بودن، اشاره مى‏فرماید؛ چنان که جمله‏ى‏ «وَ لَهُ ثَوابُ أَعْمالِهِمْ»، بیانگر گوشه‏هایى از آن مى‏باشد؛ زیرا آن که کسى را به عملى راهنمایى مى‏کند، در حقیقت مالک عمل اوست که:

«دَلیلُ الْخَیْرِ کَفاعِلِهِ.»[۷۴]

امّا حضرت با بیان جمله‏ى‏ «وَ عَلى‏ قَدْرِ أَعْمالِهِمْ فُضِّلُوا» اشاره مى‏فرماید که:

فضیلت هر یک از ائمّه- علیهم‏السّلام-، به لحاظ ظهور دادن آثار توجّه به مقام نورانیّت و ولایت و اقتضاى زمان و مأموریت، مشخّص مى‏شود.

با توجّه به روایات گذشته و شواهد دیگرى که در فصل‏هاى آینده به آن اشاره خواهد شد، روشن مى‏گردد که خداوند این خصیصه را تنها نصیب سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- نموده است.

______________________________
(۱). کامل الزیارات، باب ۱۰، ص ۳۸، روایت ۱٫

(۲). نهج الفصاحه، ص ۳۳؛ ر. ک: بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۲۵۷، باب ۷۲؛ دیگر جوامع روایى باب علم و عالم و متعلّم.

فروغ شهادت، ص: ۴۳

 

فصل چهارم:

 

روایات در دوستى سیّدالشّهدا علیه السلام‏

 

ریشه‏ى محبّت موجودات به خود و به یکدیگر

محبّت حقّ سبحانه در انسان و دیگر موجودات، امرى فطرى و غریزى است؛ چنان که حضرت سجّاد- علیه‏السّلام- مى‏فرماید:

«إِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِداعاً وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلى مَشِیَّتِهِ اخْتِراعاً. ثُمَّ سَلَکَ بِهِمْ طَریقَ إِرادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فِى سَبیلِ مَحَبَّتِهِ.»[۷۵]

به قدرت خود مخلوقات را نوآفرینى کرد و آنان را طبق مشیّت و خواست خود آفرید. سپس آنان را در راه اراده و خواست خویش روان گردانید و در راه محبّت و دوستى به خود برانگیخت.

امّا چگونه و با چه کیفیتى؟

توضیح آن که: اگر چه در ظاهر محبّت هر موجودى یا به خود تعلّق مى‏گیرد، و یا به کمالات ظاهرى و مظهرى خویش، و یا به مظاهر دیگر خارج از خود؛ امّا در واقع، تمامى این صورت‏هاى عشق و محبت، یا به ذات ربوبى حقّ سبحانه مى‏باشد که با همه‏ى موجودات و محیط به آن‏هاست که:

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ …[۷۶]

خدا نور آسمان‏ها و زمین است.

______________________________
(۱). صحیفه‏ى سجادیه، دعاى ۱٫

(۲). سوره‏ى نور، آیه‏ى ۳۵٫

فروغ شهادت، ص: ۴۴

و یا به اسما و صفات او که عین ذات او و مظاهر ظهور یافته‏ى از آن‏هاست، که:

«وَ بِأَسْمائِکَ الَّتِى غَلَبَتْ أَرْکانَ کُلِّ شَىْ‏ءٍ … وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَضاءَ لَهُ کُلُّ شَىْ‏ءٍ.»[۷۷]

و به اسم‏هایت که بر پایه‏هاى هر چیزى چیره گردیده است … و به فروغ رویت که همه چیز را روشن گردانیده است.

زیرا موجودات، هر چه از کمالات ظاهرى دارند، به او دارند؛ چنان که قرآن شریف مى‏فرماید:

وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‏[۷۸]

و هیچ چیز نیست مگر آن که گنجینه‏هاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازه‏اى معین فرو نمى‏فرستیم.

نیز مى‏فرماید:

أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ[۷۹]

آگاه باش که [عالم‏] خلق و امر، از آنِ اوست.

هم چنین اگر ذات دارند، به او دارند؛ چنان که در قرآن شریف مى‏فرماید:

وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ‏[۸۰]

و هر کجا باشید او با شماست.

أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحِیطٌ[۸۱]

آگاه باش که مسلماً او به هر چیزى احاطه دارد.

به این ترتیب، محور و اصل همه‏ى محبّت‏ها، به محبّت به حقیقت عالَم (حضرت حقّ سبحانه) باز مى‏گردد که جامع همه‏ى اسما و صفات و کمالات- در عین وحدت اسما و صفات با ذات- است.

______________________________
(۱). اقبال الاعمال، ص ۷۰۷؛ مصباح المتهجّد، ص ۷۷۵٫

(۲). سوره‏ى حجر، آیه‏ى ۲۱٫

(۳). سوره‏ى اعراف، آیه‏ى ۵۴٫

(۴). سوره‏ى حدید، آیه‏ى ۴٫

(۵). سوره‏ى فصّلت، آیه‏ى ۵۴٫

فروغ شهادت، ص: ۴۵

ریشه‏ى محبّت حقّ به موجودات‏

از بیان گذشته موضوع محبّت خداوند به مخلوقات نیز واضح مى‏شود؛ زیرا اوست که محبّت به ذات و اسما و صفات خود- که عین ذات است- دارد. و در نتیجه اگر به موجودات محبّت ورزد، در حقیقت به ذات و اسما و صفات خود- که موجودات مظهر آن هستند- محبّت ورزیده است و هر موجودى، به میزان ظرفیّت خویش از محبّت الهى برخوردار است.

تا این جا، سه مسأله روشن شد:

  1. ریشه‏ى محبّت موجودات به ذات، صفات و آثار خویش؛
  2. ریشه‏ى محبّت موجودات به سایر موجودات و مظاهر؛
  3. محبّت پروردگار به مخلوقات.

محبّت اولیاى الهى به یکدیگر

محبّت اولیاى الهى نسبت به یکدیگر و مؤمنان نسبت به آن‏ها از نظر کتاب، اخبار اهل‏بیت- علیهم‏السّلام-[۸۲]، دعاها و زیارت‏ها امرى واضح است، و این کتاب، در مقام ذکر آن نیست؛ بلکه هدف، ذکر روایاتى است که به موضوع این رساله مربوط مى‏شود و آن، محبّت خاصّ به سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- است.

محبّت خاصّ به سیّدالشّهدا علیه السلام‏

  1. امام على- علیه‏السّلام- فرمود: رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- مکرّراً به من مى‏فرمودند:

«یا عَلِىٌّ، لَقَدْ أَذْهَلَنى هذانِ الْغُلامانِ، یَعنِى الحَسَنَ وَ الحُسَیْنَ- علیهماالسّلام- أَنْ‏

______________________________
(۱). ر. ک: بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۲۳۶، باب ۳۶؛ ج ۷۴، ص ۲۷۸، باب ۱۸٫

 

فروغ شهادت، ص: ۴۶

أُحِبَّ بَعْدَهُما أَحَداً أَبَداً إِنَّ رَبّى أَمَرَنى أَنْ أُحِبَّهُما وَ أُحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُما.»[۸۳]

اى على، محبّت این دو پسر، یعنى حسن و حسین- علیهماالسّلام-، محبّتم به دیگران را براى همیشه به فراموشى سپرده است. همانا، پروردگارم به من امر کرده که ایشان و هر که ایشان را دوست دارد، دوست داشته باشم.

  1. عمران بن حصین مى‏گوید: رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- به من فرمود:

«یا عِمْرانُ، إِنَّ لِکُلِّ شَىْ‏ءٍ مَوْقِعاً مِنَ الْقَلْبِ وَ ما وَقَعَ مَوْقِعَ هَذَیْنِ الْغُلامَیْنِ مِنْ قَلْبى شَى‏ءٌ قَطُّ. فَقُلْتُ: کُلُّ هذا یا رَسُولَ اللَّهِ. قالَ: یا عِمْرانُ وَ ما خَفِىَ عَلَیْکَ اکْثَرُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنى بِحُبِّهِما.»[۸۴]

اى عمران، هر چیزى، جایگاهى در قلب دارد، ولى هرگز هیچ چیزى جاى این دو پسر را از قلبم نمى‏گیرد. [راوى مى‏گوید] عرض کردم: اى رسول خدا، همه‏ى قلب شما را فرا گرفته؟ فرمود: اى عمران، آن چه بر تو مخفى مانده بیشتر است، همانا خداوند مرا به محبّت ایشان امر فرموده است.

  1. از امام باقر- علیه‏السّلام- نقل شده است که رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمود:

«مَنْ أَرادَ أَنْ یَتَمَسَّکَ بِعُرْوَةِ اللَّهِ الْوُثْقَى الَّتِى قالَ اللَّهُ تَعالى فِى کِتابِهِ، فَلْیُوالِ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ- علیهماالسّلام- فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّهُمَا مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ.»[۸۵]

هر کس مى‏خواهد به ریسمان محکم و استوار خداوند که در قرآن شریف ذکر فرموده، چنگ زند، باید علىّ بن ابى طالب و حسن و حسین- علیهم‏السّلام- را دوست داشته باشد؛ زیرا خداوند این دو را از بالاى عرشش دوست مى‏دارد.

بیان: جمله‏ى‏ «مَنْ أَرادَ أَنْ یَتَمَسَّکَ بِعُرْوَةِ اللَّهِ الْوُثْقى‏ …»، اشاره به آیه‏ى شریفه است که مى‏فرماید:

______________________________
(۱). کامل الزیارات، باب ۱۴، ص ۵۰، روایت ۱٫

(۲). کامل الزیارات، باب ۱۴، ص ۵۰، روایت ۲٫

(۳). کامل الزیارات، باب ۱۴، ص ۵۱، روایت ۶٫

فروغ شهادت، ص: ۴۷

فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ لَا انْفِصامَ لَها[۸۶]

پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است.

با توجّه به بیانى که در مقدّمه‏ى این بحث گذشت، گویا تعبیر «مَنْ أَرادَ أَنْ یَتَمَسَّکَ بِعُرْوَةِ اللَّهِ الْوُثْقى‏ …» در این حدیث، و نیز جمله‏ى‏ «ما خَفِىَ عَلَیْکَ أَکْثَرُ» در روایت دوم، و نیز عبارت‏ «حُسَیْنٌ مِنّى وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ.» در روایت چهارم، اشاره به مقام نورانیّت و ولایت حضرت امیرمؤمنان و امام حسن و امام حسین- علیهم‏السّلام- دارد که از مقام «ولایةاللّهى» جدا نیست؛ چنان که در فصل اوّل به آن اشاره شد.

نکته‏ى دیگر آن که: مراد از عرش در جمله‏ى‏ «فَانَّ اللَّهَ یُحِبُّهُما مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ.» چیست؟

از آیات و روایات استفاده مى‏شود که عرش، همان مظاهر است؛ هر چند در حدیثى،[۸۷] به علم و قدرت الهى- که ریشه‏ى ظهور مظاهر است- تعبیر شده است.[۸۸] (که ما در رساله‏ى شرح حدیث معراج به نام «سرّالاسراء» درباره‏ى آن سخن گفته‏ایم.) به هر حال، در این جا مراد از عرش، مظهریّت امام حسن و امام حسین- علیهماالسّلام- است.

  1. رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- فرمود:

«حُسَیْنٌ مِنّى وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ، أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الأَسْباطِ.»[۸۹]

حسین از من است و من از حسین، خداوند دوست دارد هر کس که حسین را دوست بدارد، حسین سبط و نوه‏اى از اسباط و نوادگان است.

______________________________
(۱). سوره‏ى بقره، آیه‏ى ۲۵۶٫

(۲). اصول کافى، ج ۱، ص ۱۳۰، روایت ۲٫

(۳). ر. ک: تفسیر شریف المیزان، ج ۸، ص ۱۵۳، ذیل آیه‏ى ۵۴ سوره‏ى اعراف.

(۴). کامل الزیارات، باب ۱۴، ص ۵۲، روایت ۱۱٫

فروغ شهادت، ص: ۴۸

بیان: جمله‏ى‏ «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً.» از این روایت و جمله‏ى‏ «إِنَّ رَبّى أَمَرَنى أَنْ أُحِبَّهُما وَ أُحِبَّ مَنْ یُحِبُّهُما.» از روایت اوّل، و عبارت‏ «إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنى بِحُبِّهِما.» از روایت دوّم، و نیز جمله‏ى‏ «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّهُمَا مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ.» از روایت سوم، شاهد بر این مطلب است که محبّت ورزیدن به امر الهى، و یا دوست داشتن کسى که خدا او را دوست مى‏دارد، منافاتى با دوستى حقّ ندارد؛ بلکه عین دوستى اوست، زیرا دوستى با دوستانِ پروردگار نیز عین دوستى اوست؛ چنان که ذیل روایت اوّل به آن اشاره داشت.

نکته دیگر آن که: مراد از «حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الأَسْباطِ.» چیست؟

ممکن است اشاره به أسباطى باشد که در قرآن شریف‏[۹۰] از آنان یاد شده است. و ممکن است مراد، أسباطى باشند که امام صادق- علیه‏السّلام- از آنان چنین یاد مى‏فرماید:

«خَرَجَ أَمیرُ المُؤْمِنینَ عَلىٌّ- علیه‏السّلام- یَسیرُ بِالنّاسِ حَتّى‏ إِذا کانَ مِنْ کَرْبَلا عَلى‏ مَسیرَةِ میلٍ أَوْ میلَیْنِ، تَقَدَّمَ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ حَتّى‏ صارَ بِمَصارِعِ الشُّهَداءِ، ثُمَّ قالَ: قُبِضَ فیها مِأَتا نَبِىٍّ وَ مِأَتا وَصِىٍّ وَ مِأَتا سِبْطٍ کُلُّهُمْ شُهَداءُ بِأَتْباعِهِمْ.

فَطافَ بِها عَلى‏ بَغْلَتِهِ خارِجاً رِجْلَهُ مِنَ الرِّکابِ، فَأَنْشَأَ یَقُولُ:

مُناخُ رُکّابٍ وَ مَصارِعُ الشُّهَداءِ لَا یَسْبِقُهُمْ‏ مَنْ کانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا یَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتى‏ بَعْدَهُمْ‏

 

[۹۱]

امیر مؤمنان على- علیه‏السّلام-، با عدّه‏اى [از شهر] خارج شدند، تا این که به اندازه‏ى یک یا دو میل مانده به کربلا رسیدند، جلو آمدند تا به قتلگاه شهیدان رسیدند. سپس [حضرت‏] فرمود: «در این مکان، دویست پیامبر و دویست وصى و دویست سبط با پیروان خود شهید شدند.» پس روى استرش- در حالى که پایش‏

______________________________
(۱) سوره‏هاى بقره، آیات ۱۳۶ و ۱۴۰؛ آل عمران، آیه‏ى ۸۴؛ نساء، آیه‏ى ۱۶۳ و اعراف، آیه‏ى ۱۶۰٫

(۲). کامل الزیارات، باب ۸۸، ص ۲۷۰، روایت ۱۲٫

فروغ شهادت، ص: ۴۹

از رکاب بیرون بود- آن جا را طواف نموده و این شعر را قرائت فرمود:

[این جا] جایگاه اقامت و آرامگاه سوزان و قتلگاه شهیدانى است که قبل از ایشان، کسى بر آنان سبقت نگرفته و بعد از ایشان نیز کسى به آنان نمى‏رسد.[۹۲] ۵٫ امام موسى بن جعفر- علیه‏السّلام- فرمود:

«أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- بِیَدِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ، فَقالَ: مَنْ أَحَبَّ هَذَیْنِ الْغُلامَیْنِ وَ أَباهُما وَ أُمَّهُما فَهُوَ مَعى فِى دَرَجَتى یَوْمَ الْقِیامَةِ.»[۹۳]

رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: هر کس این دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قیامت، در درجه‏ى من با من خواهد بود.

بیان: مراد از بیانِ‏ «فَهُوَ مَعى فِى دَرَجَتى یَوْمَ الْقِیامَةِ.» این نیست که تنها با محبّت ظاهرى چنین مقام والایى حاصل مى‏شود؛ بلکه مقصود محبّت خاصّى است، هم چون محبّتى که رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- به آن توجّه داشت، و مسلّماً تنها مخصوص کسانى است که در درجات اعلاى ایمان هستند، هر چند هر کس به میزان ظرفیّت و ایمانش، از ارتباط با اهل‏بیت- علیهم‏السّلام- بهره مى‏برد؛ ولى مقام معیّت با رسول اکرم- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- در بهشت را نمى‏توان براى هر کس دانست؛ بلکه مخصوص عدّه‏ى قلیلى است، واللَّه أعلم بالصّواب.

______________________________
(۱). ذیل این حدیث، بیانگر افضل بودن شهیدان کربلا، نسبت به دیگر شهیدان عالم قبل و بعد از ایشان مى‏باشد. در فصل چهاردهم، بیاناتى از معصومان- علیهم‏السّلام- در این باره ذکر خواهد شد.

(۲). کامل الزیارات، باب ۱۴، ص ۵۳، روایت ۱۳٫

فروغ شهادت، ص: ۵۱

 

فصل پنجم:

 

تأثر رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیها السلام از شنیدن خبر شهادت سیّدالشّهدا علیه السلام‏

 

ابتدا گزیده‏اى از این روایات را ذکر کرده و سپس به بیان آن‏ها مى‏پردازیم:

  1. در روایتى از امام صادق- علیه‏السّلام- آمده است: پس از آن که جبرییل- علیه‏السّلام- خدمت رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- مى‏رسد و به ولادت امام حسین- علیه‏السّلام- بشارت مى‏دهد و عرض مى‏کند: امّت شما پس از رحلت شما او را خواهند کشت، حضرت مى‏فرماید:

«لا حاجَةَ لى فیه.»[۹۴]

من، احتیاجى به او ندارم.

این مسأله- به طریقى که در حدیث آمده- سه بار از سوى جبرییل تکرار مى‏شود و حضرت در هر سه بار، همان پاسخ را مى‏فرماید.

در ادامه‏ى روایت آمده است: پس از آن که رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- این خبر را به فاطمه‏ى زهرا- علیهاالسّلام- مى‏فرماید، وى نیز به پدر، همان پاسخ پدر به جبرییل را عرضه مى‏دارد.

  1. از امام صادق- علیه‏السّلام- نقل شده است که: پس از ولادت حضرت‏

______________________________
(۱). کامل الزیارات، باب ۱۶، ص ۵۶، روایت ۳٫

فروغ شهادت، ص: ۵۲

سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام-، هنگامى که جبرییل- علیه‏السّلام- خبر کشته شدنش را به رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- مى‏دهد.

«فَجَزِعَ رَسُولُ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم-.»[۹۵]

رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- بى‏قرار شد.

  1. امام صادق- علیه‏السّلام- مى‏فرماید:

«فَحَزَنَ رَسُولُ اللَّهِ- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- حُزْناً شَدیداً.»[۹۶]

رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- به شدّت محزون و غمگین شد.

  1. در روایتى از امام صادق- علیه‏السّلام- آمده است: پس از آن که رسول خدا- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- خبر شهادت سیّدالشّهدا- علیه‏السّلام- را به فاطمه- علیهاالسّلام- دادند،

«فَجَزِعَتْ وَ شَقَّ عَلَیْها …»[۹۷]

بى‏قرار شده و این امر بر او سنگین آمد …

بیان: پیش از بیان روایات این فصل، نظر خواننده‏ى محترم را به مقدّمه‏اى کلّى در برخورد با این گونه روایات، معطوف مى‏داریم:

مسأله‏ى عصمت پیامبران و ائمّه‏ى معصوم- علیهم‏السّلام- و بلکه حضرت زهرا- علیهاالسّلام-، از مسلّماتى است که از طریق کتاب و سنّت و عقل ثابت شده است و خدشه‏بردار نیست؛ لذا این قبیل روایات را که به صورت ظاهر متضادّ با مقام عصمت و طهارت اولیاى الهى است و نشانگر اعتراض به قضاى الهى است، باید به معانى‏اى حمل کرد که اصل مسلّم عصمت، همیشه محفوظ باشد.

علاوه بر این، این گونه روایات اگر بر معناى ظاهرى‏اش حمل شود، با مقاماتى که قرآن شریف براى آنان اثبات مى‏فرماید، منافات پیدا مى‏کند. خداوند درباره‏ى‏

______________________________
(۱). کامل الزیارات، باب ۱۷، ص ۵۹، روایت ۱٫

(۲). کامل الزیارات، باب ۱۷، ص ۶۰، روایت ۵٫

(۳). کامل الزیارات، باب ۱۶، ص ۵۷، روایت ۵٫

فروغ شهادت، ص: ۵۳

آنان و مؤمنان واقعى مى‏فرماید:

أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏[۹۸]

آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى‏شوند.

لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ‏[۹۹]

تا بر آن چه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به [سبب‏] آن چه به شما داده است شادمانى نکنید.

– ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً[۱۰۰]

همگى به اطاعت [خدا] درآیید.

علّت حزن رسول خدا صلى الله علیه و آله و حضرت زهرا علیها السلام از شهادت سیّدالشّهدا علیه السلام‏

با توجّه به این مقدّمه، احتمالاتى را براى حلّ مشکل‏فهم این روایات، ذکر مى‏کنیم:

  1. در ذیل روایت اوّل، پس از آن که رسول اللَّه- صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- سه مرتبه فرمود: «لا حاجَةَ لى فیهِ» جبرییل- علیه‏السّلام- عرض کرد:

«إِنَّ رَبَّکَ جاعِلُ الْوَصِیَّةِ فِى عَقِبِهِ.»[۱۰۱]

پروردگار تو، وصایت را در فرزندان او قرار مى‏دهد.

و یا در روایت دیگرى آمده است که جبرییل- علیه‏السّلام- عرض مى‏کند:

«یا مُحَمَّدُ! إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِؤُکَ السَّلامَ وَ یُبَشِّرُکَ أَنَّهُ جاعِلٌ فِى ذُرِّیَّتِهِ الإِمامَةَ وَ الْوِلایَةَ وَ الْوَصِیَّةَ.»[۱۰۲]

اى محمّد! پروردگارت به تو سلام مى‏رسان%

۰۹ مهر ۹۵ ، ۱۴:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
افشین عبدالهی